نویسنده: دلیر عباسی

یَا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَیکُمْ أَنفُسَکُمْ لا یضُرُّکُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیتُمْ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعاً فَینَبِّئُکُمْ بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ

چه بسا در جامعه‌ی خود شاهد احساس بی‌مسؤولیتی فراوانی از جانب مردم هسیتم که در مقابل رویدادهای اجتماعی بی‌تفاوت هستند و حساسیت قلبی خود را به نسبت خوب و بد جامعه از دست داده‌اند. این نیروی درونی که علمای اخلاق بدان وجدان می‌گویند و قرآن آن را قلب معرفی می‌نماید در آدمی احساس مسؤولیت پدید می‌آورد. گویی نورافکنی است که به وجود و مسیر انسان روشنی می‌بخشد. آدمی را به نیک وامی‌دارد و از بدی باز می‌دارد واز نیروی سرزنش کننده و تشویق‌کننده برخوردار است.ترقی هر جامعه در گروه دل‌های زنده و وجدان‌های بیدار فرد فرد مردم آن جامعه است. ایمان بزرگترین پشتوانه و نیرومندترین منبع تغذیه‌ی قلب و وجدان است. مسلمان واقعی نسبت به ارتکاب معاصی یا‌ترک واجبات در جامعه حساس است. نسبت به ‌تربیت خانواده خود حساس است نسبت به آنچه بر سر مسلمانان و همنوعان او می‌آید حساس است. نسبت به ظلم و تبعیض در جامعه حساس است. در مقابل بیت‌المال و اموال عمومی و ضیاع آن از خود حساسیت نشان می‌دهد. نسبت به مسؤولین حکومتی و عملکرد آن‌ها حساس است و....

اما مشاهده می‌نماییم که مردم بی‌احساس در مقابل موارد فوق بی‌تفاوتند و برای توجیه این بی‌تفاوتی به این ضرب المثل متوسل می‌شوند که: «با یک گل بهار نمی‌آید». یا «دست به کلاه خود گیر که باد آن را نبرد». یا«چو خواهی که رسوا نشوی هم‌رنگ جماعت شو!» یا« اگر به دیار نابنیایان رفتی چشمان خود را بگیر»و یا «کسی وارد قبر کسی دیگر نمی‌شود».

تعجب نکنید که همه‌ی این ضرب المثل‌های ناروا از برداشت نادرست از آیات قران سرچشمه می‌گیرند آنجا که قرآن می‌فرماید: یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَیکُمْ أَنفُسَکُمْ لا یضُرُّکُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیتُمْ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعاً فَینَبِّئُکُمْ بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ{[1] آدم‌های تنبل و بی‌احساس این آیه را برای تنبلی خود دلیل می‌آورند و می‌گویند: هر کس واجبات و محرمات خود را رعایت نماید و نیازی نیست که در جامعه به دین خدا دعوت نمود، به مردم تذکر داد! آن‌ها را به نیکی سفارش و از بدی نهی نمود.

این نوع برداشت از آیه نادرست و بلکه افترا بستن به قرآن است. کسانی که بر اساس این برداشت غلط به این آیه عمل می‌کنند دو گناه را مرتکب شده‌اند:
1-‌ترک امر به معروف و نهی از منکر.
2- افترا بستن به قرآن.

امر به معروف و نهی از منکر بعنوان یکی از واجبات مسلمین در قرآن ذکر شده است. وَلْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یدْعُونَ إِلَى الْخَیرِ وَیأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَینْهَوْنَ عَنْ الْمُنْکَرِ وَأُوْلَئِکَ هُمْ الْمُفْلِحُونَ یعنی: باید از میان شما گروهی باشند که دعوت به نیکی کنند و امر به معروف و نهی از منکر نمایند و آنان جزو رستگارانند.{[2] کُنْتُمْ خَیرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنْ الْمُنکَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ. یعنی: شما (ای پیروان محمد) بهترین امتی هستید که بسوی مردم روانه می‌شوید (مادامی که) امر به معروف و نهی از منکر می‌نمایید و به خدا ایمان دارید. [3]

در سوره‌ی مائده آیه‌ی 79 یکی از دلایل فرستادن لعنت خدا بر بنی‌اسرائیل ‌ترک این فریضه است. کَانُوا لا یتَنَاهَوْنَ عَنْ مُنکَرٍ فَعَلُوهُ لَبِئْسَ مَا کَانُوا یفْعَلُونَ یعنی: آنا از اعمال زشتی که انجام می‌دادند دست نمی‌کشیدند و همدیگر را از زشت کاری‌ها نهی نمی‌کردند و چه کار بدی می‌کردند!. پیامبر نیز در حدیثی صحیح می‌فرماید: «اِذا رأی منکم منکراً فلیغیرهُ بیدهِ فإن لم یستطیع فبلسانه فإن لم یستطیع فبقلبه و ذلک اضعف الایمان.»یعنی:«هرگاه یکی از شما منکری را مشاهده نمود بر اوست که با دست و عملاً اقدام به تغییر آن نماید؛ اگر نتوانست با زبان و اگر باز ممکن نگردید، قلباً آن را زشت بدارد و آن پایین‌ترین درجه‌ی ایمان است.»

حضرت ابوبکر بر منبر بالا رفت و فرمود:« ای مردم شما از این آیه (علیکم انفسکم) برداشت نادرست کرده‌اید و من از پیامبر شنیدم که فرمود: «اِنَّ الناسَ اِذا رأَوا المنکَر و لم یغَیروهُ اوشک اَنْ یعُمَّهُم اللهُ بعقابٍ» یعنی: «هنگامی که مردم امر منکری را مشاهده نمودند و در اصلاح آن اقدام نورزیدند نزدیک است که عذاب خدا همه را فراگیرد.»

ابن جریر از سعید ابن المسیب روایت کرده که منظور از «لا یضُّرکَ من ضلَّ اِذا اهتدیتم» این است که اگر امر به معروف و نهی از منکر کردی ،ضلالت و گمراهی دیگران به تو ضرری نمی‌رساند.

این که قرآن می‌فرماید: عَلَیکُمْ أَنفُسَکُمْ یعنی «احفظوا انفسکم» و حفظ خویش ممکن نیست جز با امر به معروف و نهی از منکر ؛زیرا اشاعه‌ی فساد همانند شیوع میکروب مسری است و اگر جلوی آن گرفته نشود به ما هم سرایت می‌کند.

لازمه‌ی هدایت «لایضرکم من ضلَّ إذا أهدیتم»، هدایت دیگران است کسی که فقط به خود توجه دارد و نسبت به دیگران بی‌تفاوت است، هدایت یافته نیست انسان مسلمان علاوه بر اینکه هدایت یافته است باید هدایتگر هم باشد.

لذا انسان داعی باید بی‌تفاوتی را از زندگی خود دور نماید و فعال و مؤثر باشد نه منفعل و همیشه متأثر. همانگونه که سعدی می‌فرماید:

چو بینی که نابینا و چاه است
اگر خاموش بنشینی گناه است

سید قطب در زندان خطاب به یکی ازیارانش که به ملاقاتش آمده بود می‌گوید:

اخی یا وریث النبی العظیم
سکوتٌ عن الظلم ذنب العظیم

و اقبال لاهوری می‌گوید:
مسلمانی که داند رمز دین را
نساید پیش غیر الله جبین را

اگر گردون به کام او نگردد
به کام خود بگرداند زمین را

پاورقی‌ها:
---------------------------------------------------------

[1]- قرآن کریم، سوره‌ی مائده، آیه‌ی 105.

[2]- قرآن کریم، سوره‌ی آل‌عمران، آیه‌ی 104.

[3]- قرآن کریم، سوره‌ی آل‌عمران، آیه‌ی 110.